جدول جو
جدول جو

معنی راست ساز - جستجوی لغت در جدول جو

راست ساز
راست کننده
تصویری از راست ساز
تصویر راست ساز
فرهنگ فارسی عمید
راست ساز
مستقیم کننده، راست کننده، از کجی برآرنده، استقامت دهنده،
نوعی از فنون سازندگی و صفتی از صفات سازهای ذوالاوتار است، (آنندراج) (برهان)، یکی از صفات سازهای ذوالاوتار و هم آهنگ، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح الکتریسیته: مستقیم کننده در چراغهائی که برای برق بکار میرود،
لغت نامه دهخدا
راست ساز
نوعی از فنون سازندگی، صفتی از صفات سازهای ذوات الاوتار، چراغی که در دستگاه برق امتداد جریان را از یک طرف مستقیم میکند دستگاهی که یک جریان الکتریکی متناوب را به یک جریان یک طرفه تبدیل نماید مستقیم کننده
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست پا
تصویر راست پا
ویژگی ورزشکاری که با پای راست به توپ ضربه می زند، در ریاضیات متساوی الساقین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
آنچه با دست ساخته و پرداخته شده باشد، برای مثال هر مائده ای که دست ساز فلک است / یا بی نمک است یا سراسر نمک است (خاقانی - ۷۰۴)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست باز
تصویر راست باز
بی حیله و نیرنگ، درستکار، برای مثال نداریم بر پردۀ کج بسیچ / به جز راست بازی ندانیم هیچ (نظامی۶ - ۱۱۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست کار
تصویر راست کار
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دست، درست کردار، صحیح العمل، برای مثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساعت ساز
تصویر ساعت ساز
آنکه ساعت بسازد، سازندۀ ساعت، کسی که ساعت را تعمیر کند
فرهنگ فارسی عمید
(فَ مَ دَ / دِ)
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر:
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است،
نظامی،
- راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد،
، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(گُ تَ / تِ)
کسی که ساعت میسازد. آنکه شغل او ساختن یا تعمیر ساعت است
لغت نامه دهخدا
رعایت سازنده. رعایت کننده. پاس دارنده. که مراعات کند. که نگهداری کند:
گشت با فتح از آن ولایت باز
با رعیت شده رعایت ساز.
نظامی
لغت نامه دهخدا
آنکه براستی شهره و نامی شده است، آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست، آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است:
زبان ترازو که شد راست نام
از آن شد که بیرون نیاید ز کام،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(حِ)
در اصطلاح موسیقی پردۀ حجاز. دایرۀ حجاز. هدایت آرد: راست قدیماً پرده (دایره) بوده است مانندراست پنجگاه و غیره. و حجاز نیز یکی از ملحقات دستگاه شور است. (از مجمع الادوار نوبت سوم ص 98 و 101)
لغت نامه دهخدا
که بال مستقیم دارد، مقابل کج بال،
حشره ای که بال راست و مستقیم دارد، مانند ملخ، آبدزدک، (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 160)
لغت نامه دهخدا
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) :
نداریم بر پردۀ کج بسیچ
بجز راست بازی ندانیم هیچ،
نظامی،
چند سالم یتاقداری کرد
راست بازی و راستکاری کرد،
نظامی،
بسی کردند مردان چاره سازی
ندیدند از یکی زن راست بازی،
نظامی،
، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف:
تا کج نبود کمان غازی
از تیر مجوی راست بازی،
نظامی
لغت نامه دهخدا
(غِرْ / غَرْ رَ / رِ شُ دَ / دِ)
در اصطلاح انتخابات کسی را گویند که در کار جمعآوری نظریه های واقعی افراد تقلب کند و بدروغ و حیله به سود خود یا دیگران رأی غیرواقع فراهم آورد. رأی تراش. جاعل رأی بنفع دیگری و یا خود
لغت نامه دهخدا
تصویری از رای ساز
تصویر رای ساز
مستشار، مصلحت اندیش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ساعت ساز
تصویر ساعت ساز
کسی که ساعت سازد، کسی که ساعت را تعمیر کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
Handy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
pratique
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
便利な
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
נוח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
उपयोगी
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
berguna
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
ใช้ได้
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
handig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
utile
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
útil
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
útil
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
方便的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
przydatny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
зручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
praktisch
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
удобный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از دست ساز
تصویر دست ساز
편리한
دیکشنری فارسی به کره ای