مستقیم کننده، راست کننده، از کجی برآرنده، استقامت دهنده، نوعی از فنون سازندگی و صفتی از صفات سازهای ذوالاوتار است، (آنندراج) (برهان)، یکی از صفات سازهای ذوالاوتار و هم آهنگ، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح الکتریسیته: مستقیم کننده در چراغهائی که برای برق بکار میرود،
مستقیم کننده، راست کننده، از کجی برآرنده، استقامت دهنده، نوعی از فنون سازندگی و صفتی از صفات سازهای ذوالاوتار است، (آنندراج) (برهان)، یکی از صفات سازهای ذوالاوتار و هم آهنگ، (ناظم الاطباء)، در اصطلاح الکتریسیته: مستقیم کننده در چراغهائی که برای برق بکار میرود،
نوعی از فنون سازندگی، صفتی از صفات سازهای ذوات الاوتار، چراغی که در دستگاه برق امتداد جریان را از یک طرف مستقیم میکند دستگاهی که یک جریان الکتریکی متناوب را به یک جریان یک طرفه تبدیل نماید مستقیم کننده
نوعی از فنون سازندگی، صفتی از صفات سازهای ذوات الاوتار، چراغی که در دستگاه برق امتداد جریان را از یک طرف مستقیم میکند دستگاهی که یک جریان الکتریکی متناوب را به یک جریان یک طرفه تبدیل نماید مستقیم کننده
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دست، درست کردار، صحیح العمل، برای مثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
دُرُستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دَست، دُرُست کِردار، صَحیحُ العَمَل، برای مِثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر: این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است، نظامی، - راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد، ، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر: این کارزنان راست باز است افسون زنان بد دراز است، نظامی، - راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد، ، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
آنکه براستی شهره و نامی شده است، آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست، آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است: زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام، نظامی
آنکه براستی شهره و نامی شده است، آنکه نام او براستی و درستی بر سر زبانهاست، آنکه نام او براستی مشهور و نامور گردیده است: زبان ترازو که شد راست نام از آن شد که بیرون نیاید ز کام، نظامی
در اصطلاح موسیقی پردۀ حجاز. دایرۀ حجاز. هدایت آرد: راست قدیماً پرده (دایره) بوده است مانندراست پنجگاه و غیره. و حجاز نیز یکی از ملحقات دستگاه شور است. (از مجمع الادوار نوبت سوم ص 98 و 101)
در اصطلاح موسیقی پردۀ حجاز. دایرۀ حجاز. هدایت آرد: راست قدیماً پرده (دایره) بوده است مانندراست پنجگاه و غیره. و حجاز نیز یکی از ملحقات دستگاه شور است. (از مجمع الادوار نوبت سوم ص 98 و 101)
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) : نداریم بر پردۀ کج بسیچ بجز راست بازی ندانیم هیچ، نظامی، چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد، نظامی، بسی کردند مردان چاره سازی ندیدند از یکی زن راست بازی، نظامی، ، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف: تا کج نبود کمان غازی از تیر مجوی راست بازی، نظامی
عمل راست باز، پاکبازی، مقابل دغل بازی، مقابل تزویر و دغل، صداقت و دیانت و راستی و نمک حلالی، (ناظم الاطباء) : نداریم بر پردۀ کج بسیچ بجز راست بازی ندانیم هیچ، نظامی، چند سالم یتاقداری کرد راست بازی و راستکاری کرد، نظامی، بسی کردند مردان چاره سازی ندیدند از یکی زن راست بازی، نظامی، ، عمل کردن براستی، کار کردن دور از کجی و انحراف: تا کج نبود کمان غازی از تیر مجوی راست بازی، نظامی
در اصطلاح انتخابات کسی را گویند که در کار جمعآوری نظریه های واقعی افراد تقلب کند و بدروغ و حیله به سود خود یا دیگران رأی غیرواقع فراهم آورد. رأی تراش. جاعل رأی بنفع دیگری و یا خود
در اصطلاح انتخابات کسی را گویند که در کار جمعآوری نظریه های واقعی افراد تقلب کند و بدروغ و حیله به سود خود یا دیگران رأی غیرواقع فراهم آورد. رأی تراش. جاعل رأی بنفع دیگری و یا خود